جدول جو
جدول جو

معنی پری دیدار - جستجوی لغت در جدول جو

پری دیدار
پری رو، پری رخسار، پری چهر
تصویری از پری دیدار
تصویر پری دیدار
فرهنگ فارسی عمید
پری دیدار
(پَ)
پری پیکر. پری رخسار. پری منظر
لغت نامه دهخدا
پری دیدار
پری رخسار پری پیکر پری منظر
تصویری از پری دیدار
تصویر پری دیدار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پری دار
تصویر پری دار
کسی که جن داشته باشد، جن زده، دیوانه، مجنون، دختری که پری افسا او را واسطۀ ارتباط خود با جن و پری قرار دهد، برای مثال چون پری داران درخت گل همی لرزد به باد / چون پری بندان بر او بلبل همی افسون کند (قطران - ۸۳)
فرهنگ فارسی عمید
(پَ دی دَ / دِ)
جن دیده. پری گرفته
لغت نامه دهخدا
مرکّب از: بی + دیدار، بی جمال، زشت، (یادداشت مؤلف)، مقابل دیداری:
مرا رفیقی امروز گفت خانه بساز
که باغ تیره شد و زردروی و بی دیدار،
فرخی،
رجوع به دیدار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی دیدار
تصویر بی دیدار
بی جمال، زشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پری دیده
تصویر پری دیده
جن گرفته پری گرفته جن زده
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه جن او را گرفته باشد جن دار جن گرفته پی گرفته، جمع پریداران، دختری دوشیزه که زنان جادو افسانها خوانده بر او دمند تا پری در بدن او در آید و آن اثنا از مغیبات خبر دهد، دیوانه مجنون، جا و مقام دیو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پری دیدن
تصویر پری دیدن
((پِ. دَ))
کنایه از دیوانه شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پری دار
تصویر پری دار
جن زده، دختری که واسطه بین پری افسا و جن قرار می گیرید
فرهنگ فارسی معین